پژوهش درباره تغییرات نگرشی صورت گرفته پیرامون نقشها و الگوهای مورد انتظار جامعه در حوزه اشتغال و میزان سازگاری سیاستهای عمومی با این نگرشها ضرورتی اجتنابناپذیر است. از آنجا که پرداختن به چنین موضوعاتی با مقولهی سیاستگذاری اجتماعی مرتبط دانست اهمیت آن بیش از پیش نمایان میشود. از اینرو، پژوهش حاضر درصدد تحلیل نگرشهای جنسیتی در حوزه اشتغال در میان مردان و زنان در شهر تهران است. روششناسی این مقاله مبتنی بر تحلیل ثانویه دادههایی است که قبلاً در یک پیمایش صورت گرفته با عنوان بررسی تأثیر ابعاد اقتصادی- اجتماعی عقلانیت و رفتار فرزندآوری در شهر تهران (عبدالهی:۱۳۹۵) گردآوری شدهاند. پژوهش حاضر با تحلیل ثانویه بخشی از دادههای پیمایش مذکور درصدد تحلیل نگرشهای جنسیتی در حوزه اشتغال در میان مردان و زنان تهرانی است. بنابراین، جامعه مورد مطالعه در این پژوهش منطبق بر جامعه آماری در پیمایش مذکور است. جامعه مورد مطالعه در پیمایش مذکور متشکل از زنان متأهل ۱۵-۴۹ ساله و مردان ۵۹-۲۰ ساله متأهل تهرانی است که ۱۱۵۸۹۱۷ نفر (۲۱/۱۴ درصد) از جمعیت شهر تهران به این گروههای سنیِ متأهل اختصاص یافته است.
نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که با افزایش احساس ناامنی روانی در بین مردان، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر (برابرخواهانهتر) میشود؛ با افزایش مادیگرایی در بین مردان، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر (برابرخواهانهتر) میشود. به عبارتی دیگر گرایش کمتری به الگوی مرد نانآور دارند؛ مردانی که در مناطق کم برخوردار زندگی میکنند، نگرشهای جنسیتی آنها سنتیتر هستند. به عبارتی دیگر گرایش بیشتری به الگوی مرد نانآور دارند؛ با افزایش اعتماد عمومی در بین زنان، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر (برابرخواهانهتر) میشود. به عبارتی دیگر گرایش کمتری به الگوی مرد نانآور دارند؛ با افزایش مادیگرایی در بین زنان، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر (برابرخواهانهتر) میشود. به عبارتی دیگر گرایش کمتری به الگوی مرد نانآور دارند؛ با افزایش افزایش تعداد سالهای تحصیل زنان، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر (برابرخواهانهتر) میشود. به عبارتی دیگر گرایش کمتری به الگوی مرد نانآور دارند؛ زنانی که در مناطق کم برخوردار زندگی میکنند، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر هستند. به عبارتی دیگر گرایش کمتری به بازتولید الگوی مرد نانآور دارند؛ با افزایش سن زنان، نگرشهای جنسیتی آنها مدرنتر (برابرخواهانهتر) میشود. به عبارتی دیگر گرایش کمتری به الگوی مرد نانآور دارند؛ سخن پایانی پژوهش حاضر این است که تلاش شود تا سیاستگذاری بر مبنای روایتهای واقعبینانه از تغییرات و تحولات ارزشی و نگرشی در جامعه تدوین شود. چرا که گفتمان سنتی مردانگی، برخلاف فراگیری و سلطهی تاریخی آن با شکلهایی از مقاومت و الگوهای جایگزین مواجه شده است و در پرتو ترویج ارزشهای برابری جنسیتی است که میتوان مسیر برابری فرصتها و به دنبال آن افزایش سهم زنان در حوزه اشتغال را هموار کرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.