جمعیت و محیطزیست دو مقوله کلیدی و بحثبرانگیز این روزهای کشور ما است و اهمیت و نقش این دو مؤلفه در توسعه کشور دیگر بر کسی پوشیده نیست. پویایی زمانی و مکانی موجب میشود تا این دو مؤلفه همیشه در محافل علمی و عمومی مورد توجه قرار گیرد. مفهوم سومی که از پیوند این دو مفهوم شکل میگیرد، مفهوم ظرفیت برد زیستی است. ظرفیت برد با عناوینی همچون ظرفیت حمل یا ظرفیت تحمل و ظرفیت گنجایش نیز در ادبیات مربوطه به کار برده میشود.
بسیار سؤال میشود جمعیت چقدر باید رشد کند. آیا اصلاً جمعیت باید همیشه رشد کند؟ آیا حد تناسبی برای جمعیت و نقطه ایستی برای رشد آن وجود ندارد؟ از سوی دیگر اینکه محیطزیست به عنوان بستر در برگیرنده و حمایتگر جمعیتها تا چه حد باید مورد بهرهبرداری قرار گیرد؟ آیا ظرفیت آن برای جمعیتها بیانتهاست؟ آیا این ظرفیت در نقطهای تکمیل میشود. یا اصلاً حد مطلوبی دارد که باید رعایت شود؟ و بسیاری سؤالهای دیگر که در رابطه با دو مفهوم جمعیت و محیطزیست و ارتباط این دو، ذهن هر دغدغه مندی را متوجه خود میسازد. بحث در خصوص این دو مفهوم در عین سادگی بسیار پیچیده و چالشبرانگیز است، بطوریکه نظرات و باورهای متفاوت و متعددی را موجب شده است. این پیچیدگی در ظرفیت برد به حد توان خود میرسد. اگر جمعیت را تنها جمعیت انسانی در نظر بگیریم، مسئله به مراتب پیچیدهتر میشود. ذات انسان پیچیده است و هر جایی هم حضور داشته باشد، موجب پیچیدگی میشود.
با این مقدمه، سؤالی که مطرح میشود و این روزها هم بسیار مورد توجه است، این است که ظرفیت زیستی کشور ما چقدر است. به عبارتی دیگر در پهنه سرزمینی کشور ایران چه میزان جمعیت میتواند زندگی کند. بسیار شنیدهایم که در تحقیقات و گزارشها و مصاحبهها، افراد از اعداد ارقامی صحبت میکنند و ظرفیت زیستی جمعیت انسانی را برای کشور مشخص میکنند. مسئولی در سال ۱۳۹۳ ظرفیت زیستی ایران را برای ۲۵ میلیون نفر میداند. دیگری با توجه به آمارهای موجود و وضعیت منابع در سال ۱۳۹۷ عنوان میکند که ” روند کاهش منابع تا جایی رسیده است که اکنون مساحت و ظرفیت فعلی منابع کشور قادر است مایحتاج تقریبا ۲۰ میلیون ایرانی را تامین کند” . گزارشی که در سال ۱۳۹۱ در موسسه تحقیقات جمعیت انجام شده ظرفیت جمعیت کشور را در حدود ۱۳۰ میلیون نفر میداند. مسئولی اردیبهشت امسال (۱۴۰۲) میزان ظرفیت آب کشور را برای دو میلیارد نفر کافی میداند، البته به شرطی که تنها برای شرب باشد. پژوهشگری میزان ظرفیت جمعیت کشور را با همین ظرفیتهای فعلی ۱۸۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر میداند. نمایندهای به میزان ساخت مسکن اشاره میکند که “ایران گنجایش ۴۰۰ میلیون واحد یک طبقه را دارد”. بهراستی ظرفیت زیستی چگونه تعیین میشود و چرا اینقدر اعداد مختلف و متعدد است و بالاخره ایران برای زندگی چه میزان جمعیت ظرفیت دارد.
بهواسطه تخصصم و توفیق خدمت در موسسه تحقیقات جمعیت کشور این سؤال همیشه از من پرسیده شده و میشود. همواره سعی میکنم به وسع خویش پاسخگو باشم. هیچوقت قادر به گفتن عدد خاصی نبودهام و برای پاسخ به این سؤال اولین مطلبی را که مطرح میکنم با استناد به این آیه شریفه است که «کُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ». خداوند متعال که همه چیز به ید و اختیار اوست. در عین اجازه به مصرف، شرطی را هم برای آن تعیین کرده است و گفته است که اسراف نکنید. میشود فهمید که نعمتهای بیکران خدا ظرفیت نامحدود دارند، لیکن اگر اسراف شود یا به عبارتی درست مصرف نشود، میتواند مشکلساز باشند. به عبارت خیلی ساده اگر درست مصرف کنیم نعمت یا همان ظرفیت هست و نامحدود. حال از خود بپرسیم که آیا ما درست مصرف میکنیم؟ دوم به این بیت سعدی شیرینسخن اشاره میکنم که «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.». ما از کدام نوع جمعیت صحبت میکنیم و کدام مد نظر ماست. درویش که سمبل مناعت طبع است یا پادشاه سیریناپذیر. ما برای تعیین تعداد ظرفیت برد زیستی کشور نیازها و خواستههای افراد ثروتمند را مدنظر داریم یا قشر متوسط یا فقیر را؟ به عبارتی بهتر، حد مصرف و حد نیاز پایهای جمعیت را چه میدانیم. کدام الگوی مصرفی مد نظر ماست؟ الگوی مصرف جمعیتهای کشورهای غربی، شرقی، اسلامی و یا ایرانی- اسلامی؟ آیا اصلاً الگویی وجود دارد؟ قبل از پاسخ دادن به تعداد جمعیت، بایستی به این سؤالها پاسخ داده شود.
حال با توجه به این مطالب میشود راحتتر صحبت کرد و گفت که ما ظرفیت داریم، اما نداریم. ما برای نیازهای اولیه و نیازهای زندگی جمعیت خود آب داریم، اما برای استخرهای شخصی و سبز سازی چمنهای شهری ظرفیت نداریم. برای کشاورزی محصولات استراتژیک قطعاً آب داریم، اما برای محصولات آب بر در پهنههای خشک کشور ظرفیت نداریم. ما برای هر خانواده قطعاً توان و ظرفیت خانهای در مساحت مطلوب را داریم، ولی برای ویلاهای چند هزار متری ظرفیت نداریم. ما برای تأمین غذای جمعیت زیادی ظرفیت داریم، اما برای اسراف و دورریز ظرفیت نداریم. ما برای جمعیت فعلی و جمعیتی به مراتب بیشتر از این انرژی و سوخت لازم را داریم، ولی برای مصرف بیرویه و با کارایی پایین ظرفیتی نداریم. با استناد به آیه شریفه گفته شده در بالا، ما غذا برای خوردن به فور داریم. آب برای آشامیدن به فور داریم، لیکن به فور هم اسراف میکنیم.
حال ممکن است سؤال شود خوب آیا جمعیت کمتری داشتیم خوشبختتر نبودیم؟ آیا به جای ۸۵ میلیون فعلی ۴۰ میلیون جمعیت داشتیم بهتر نبود؟ کشور ما با جمعیتی به مراتب کمتر از ۴۰ میلیون هم مشکل غذا و مسکن و انرژی داشت. طبق برآوردها در قحطی بزرگ در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی اول، از بیست میلیون جمعیت ایران نزدیک به ۳ میلیون به خاطر گرسنگی از بین رفتند. چین نیز با جمعیتی به مراتب کمتر از این هم دچار قحطی شده است، بطوریکه طبق آمار رسمی ۲۲ میلیون و غیررسمی ۵۰ میلیون از جمعیت نزدیک به ۶۵۰ میلیونی (۱۹۶۰) آن کشته شدند و به تأیید مقامات این کشور ۷۰ درصد عامل وقوع قحطی به سیاستهای نادرست بر میگشت. مثالها از این دست زیادند. شاید سؤال درست این باشد که ” اگر ما درست مصرف میکردیم یا درست مدیریت میکردیم خوشبختتر نبودیم”؟
علی عزیزی
عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جمعیت کشور